به گزارش آهن نیوز؛ مهدی محمدی، روزنامهنگار در یادداشتی نوشت:
صنعتی بودن خوب است یا بد ، مفید به نظر میرسد یا زیانآور ؟ با محیطزیست سازگار هست یا نه و دهها دوگانههای برساخته و برهمنهی شده که مخاطب خود را هدف قرار میدهند، دوگانههایی که شاید بیشتر به درد پرسشهای پیشا مدرنیته در کتابهای تاریخ بخورد، کشورهای بسیاری صنعتی شدهاند و این مهمترین واقعیتی است که روی زمین وجود دارد، بگذارید نمونهای بِسودَنی ( مثالی ملموس) برایتان بیاورم، اصفهان استانی است با بیشترین شمارگان واحدهای صنعتی در کشور، همه جورش را دارد، از فولاد بگیر تا کاشی، سرامیک، فناوریهای سطح بالا( هایتک) محصولات پتروشیمی و صنعت قطعهسازی، پلیمر و البته صنایع فراوری موارد غذایی و در پرانتز هم بخشی از صنعت هستهای!
حالا بیایید دوگانههایی که پیشتر آوردم را با آنچه امروز وجود دارد کنار هم قرار بدهید، برای هرکدام میتوان گواههای (مصداق) گوناگونی آورد، از آلودگی هوای شهر اصفهان تا افزایش میزان ابتلا به بیماریهای صعبالعلاج، تراشیده شدن کوهها به خاطر فعالیتهای معدنی و خشکی زایندهرود یا فرونشست زمین در دشتهای ممنوعه استان اصفهان!
اما آیا همه اینها را میتوان با افسوس خوردن، نفرین به صنعت فرستادن یا نفی و راندن فعالیتهای صنعتی به سامان رساند و بهگونهای مسالههای ناشی از آن را حل کرد ؟ برخی گویندگان پر شنونده در حوزه محیطزیست هستند که چون واعظان مدام توسعه پایدار را با ادبیات غیر ایجابی بیان میکنند، آنها گاه خواهان برچیدن صنعت، جا کن شدن فلان کارخانه یا تخته کردن درب بهمان کارگاه و مجتمع صنعتی و فولادی هستند، اینان که گویا در روزهای پیشاصنعتی شدن به سر میبرند، از بخش ایجابی انقلابهای فناوری محور ( انقلاب سوم و چهارم صنعتی ) غافلاند.
در حالی غصه روزهایی با رودخانه جاری و آسمان آبی را میخورند که دلیل خشکی رود و تیرگی آسمان را تنها و تنها صنعت میدانند، کمتر میشود نقش کشاورزی غیر بهرهور و افزایش سطح زیر کشت محصولات کشاورزی در خشکی رودها یا کاهش سطح آب سفرههای زیرزمینی را بررسی کنند، در کلامشان اگرچه دلسوزی و شفقت بر زیستکره مستتر است اما جایی برای ساختن نیست، فقط و فقط بربستن و تعطیل کردن تکیه میکنند، دادمندی( انصاف) نیست اگر همه را به یک شیوه خطاب کنم، هستند کسانی البته با گفتاری کمبسامدتر که راه و چاره هم ارایه میکنند. برای نمونه وقتی از مصرف بالای برجهای خنککننده یا مصرف آب برای تولید هر واحد محصول فولادی گفتگویی به میان میآید، صنعت را به استفاده از فناوریهای نوین فرامیخوانند تا چرخه بستهای از خنککنندگی بسازند، این واعظان ایجابی، چاره نا ترازی انرژی را در گسترش استفاده از انرژیهای تجدید پذیر همچون نیروگاههای خورشیدی، بادی یا کشند امواج میدانند، کسانی دیگر همپیوسته پیگیر نصب پالایههای (فیلتر) جدید بر دودکشها و مسیر پسابهای صنعتی هستند و بالاتر از همه دیگرانی که راه توسعه را افزایش تولید محصولاتی باارزشافزوده بالا یا تکیهبر فناوریهای هایتک( سطح بالا) میدانند.
اینان با صدایی کمبسامدتر از اتفاق نقطه درد و راه درمان را درستتر از دیگریها بیان میکنند، در گفتههایشان میتوان دید که از پی آمد( ثمره) حضور صدها متخصص، کارشناس و انسانهای آموزشدیده و کار بلد بهمثابه ثروت اصلی جامعه آگاه هستند، اگرچه راه و چارهای که اینان دربارهاش سخن میگویند به نگاه نخست، گران و پر چالش به نظر میرسد اما حرفشان درستتر است.
فکر کنید مثلا همین فردا فولاد مبارکه از اصفهان جا کن شده و بر لب دریا برپا شود، به گمانتان شرکتی که زیر ریزبین(ذرهبین) همه رسانهها قرار دارد و در سالهای گذشته توانسته تا حد بسیاری، ساختن آلایندههای خویش را مدیریت کرده یا مصرف آب را کاهش دهد، سزاوار چنین سرنوشتی است؟ آیا زمانی که این شرکت برود دیگر آلایندهای در کار نخواهد بود؟
بگذارید نمونههای برایتان بیاورم، امروز در اصفهان بیش از ۶۰۰ هزار موتورسیکلت بنزینی و نزدیک به یکمیلیون خودرو سبک و نیمه سنگین به همراه صدها اتوبوس تردد میکنند، بخش عمده این وسایل نقلیه حتی خودروهای تازه تولید وطنی، مصرف سوخت بالایی دارند، کم بهرهور هستند، تنها یک خط مترو در این شهر وجود دارد و خودروی هیبریدی یا برقی هم که بیشتر چیزی شبیه به خوابوخیالهای شبانه است.
در همین شهر و تقریبا کل کشور، گرمایش و پختوپز با استفاده از گاز انجام میگیرد، گازی که بهرهوری پایین و هدر رفت بالایی دارد، ساختمانهایش اغلب پیشگیر و بازدارنده( عایق) در برابر گرما نیستند، بهعبارتدیگر در این شهر انرژی با لطایفالحیل بیشتر هدر میرود و آلودگیاش میماند برای ما، پس اینجا چاره چیست؟ برای گشوده راهی به کاهش فرونشست ، کم شدن آلایندههای معلق در هوا، بازایستادن روند تبدیل اصفهان به جزیره گرمایی و چاره یافتن دهها چالش دیگر، تنها خروج صنعت و تعطیلی کارگاهها پیش روی ماست؟
آیا نمیتوان برنامه یا چشماندازی در دسترس برای فردا ساخت؟ مگر لندن، پاریس یا مکزیکوسیتی شهرهایی با آلودگی بسیار بالا نبودند که روزگاری دریکی از آنها دیگر نه تابوتی برای خاکسپاری مردگان از آلودگی نمانده بود، آن شهرها حالا در کمینه، ۳۰ تا ۴۰ درصد خودروی برقی دارند، گاز را صرف تولید برق برای روشنایی و گرما میکنند، درصد تولید انرژی از راههای تجدید پذیر را به نصف رساندهاند و با گسترش حملونقل پاک، مردمانشان چندان نیازی به بیرون آوردن خودروی شخصی برای کارهای روزمره ندارند، آیا آنها صنایع را تعطیل کردند یا شکلی نیکوتر ساختند، نیکو سازی و بهسازی صنعت که اینجا با واژه ارتقای بهرهوری و ایجاد ارزشافزوده بالاتر از آن یاد میشود، چارهای است که میتواند جای بنیانکنی صنعت در پی آن بود، سازگاری با آنچه هست و برگزیدن راهی که اگرچه سخت اما سودی درازمدت برای شهر و شهروندان دارد.
منبع: دنیای اقتصاد
انتهای پیام/z
نظر شما