در اکثر کشورهای جهان روز اول ماه می را به عنوان روز کارگر گرامی می دارند.
در روز یکم ماه می سال ۱۸۸۶ در آمریکا، کارگران به دنبال عملی نشدن بهبود شرایط کار و عدم کاهش ساعت کاری به ۸ ساعت در روز، در خیابانها تجمع کردند تا اعتراضات خود را به گوش مسئولین برسانند.
به دنبال این تظاهرات، کارگران در یک هزار و دویست کارخانه و کارگاه نیز اعتصاب کردند.
پس از گذشت چهار روز از اعتصاب کارگران در روز چهارم می در شهر شیکاگو انفجاری ناگهانی در بین جمعیت معترضان صورت گرفت و یک مأمور پلیس کشته و چند کارگر و پلیس نیز مجروح شدند.
این حادثه باعث شد که پلیس به طرف جمعیت تیر اندازی کند و تعداد زیادی کشته شوند. به دنبال آن نیز تعدادی از کارگران دستگیر و اعدام شدند.
پس از این حادثه مردم بسیاری از کشورها هر سال در این روز مراسم یادبودی برای کارگران کشته شده برگزار کردند و به تدریج اول ماه می روز جهانی کار و کارگر نام گرفت و این رویداد به نماد بینالمللی مبارزه برای حقوق کارگران تبدیل شد.
تاریخ به ما می گوید قدمت روز جهانی کارگر، ۱۳۸ ساله شده است؛ اما به نظر می رسد هر چقدر قدمت این روز بیشتر می شود، مشکلات و مصائبش هم بزرگتر می شود.
اینکه در کل دنیا وضعیت کارگران چگونه است؛ مسکن شان، میزان حقوق شان، کیفیت زندگی شان، بیمه و مسائل درمانی شان در چه شرایطی است، امری است که در این نوشتار جای آن نیست اما جا دارد که در این روز سوال کنیم که وضعیت کارگر ایرانی، چرا باید اینگونه باشد؟
اگر بپذیریم که ما در ایران، کارگر را به مثابه یک ابزار تولید ثروت نمی بینیم بلکه طبق آموزه های اسلامی، ارزشی که برای کارگر قائلیم، ناشی از ارزشی است که برای کار قائلیم؛ پس وظیفه مسئولان کشور در قبال کارگر و در قبال رفاه کارگر به مراتب بیشتر از کشورهای دیگر است.
اینجاست که کل دولت، کل مجلس، کل قوه قضائیه باید دست به دست هم بدهند تا شرایط را به گونه ای رقم بزنند که این ۱۴ میلیون کارگری که در تلاشند تا چرخه تولید کشور بچرخد، کم نیاورند، ناامید نشوند، و به جای فکر کردن به شغل دوم و سوم، به کیفیت کار خود بیفزایند.
اما به نظر می رسد که این حرفها بیشتر شبیه به شعار است؛ کل کاری که گویا برای کارگران در این کشور انجام می شود، تشکیل چند جلسه برای افزایش حقوق شان است که تبدیل می شود به سوژه چند هفته ای برای رسانه ها؛ نهایتا بعد از کلی جلسه و تشریفات، چندرغازی روی حقوق کارگر گذاشته می شود و تمام.
وقتی یک حساب سر انگشتی می کنیم طبق آمار رسمی دولت، حقوق بسیاری از این کارگران زیر خط فقر است؛ با ۱۲ میلیون تومان چگونه می شود هم اجاره خانه داد، هم خرج خانه را تامین کرد؛ هم برای خانه خرید؛ سایر هزینه ها به کنار.
بد نیست یک برنامه ای ساخته شود، از مسئولان کشور دعوت شود، یک ماه با حقوق یک کارگر زندگی کنند؛ ببینیم چگونه از عهده امورات زندگی بر می آیند. اگر توانستند با همین حقوق کارگری به بیستم ماه برسند ما ایستاده تشویق شان می کنیم ولی اگر ناتوانی شان اثبات شد.... .
اما پیشنهاد دیگری هم داریم؛ آقایان مسئول اگر دنبال این هستید که حال جامعه کارگری را خوب کنید، بیاید آنها را در سود کارخانه ها سهیم کنید؛
الگوهایش موجود است، مدل هایش در حال اجراست و نتایجش هم مشخص است؛
کارگری که می داند کیفیت کارش به رشد سهام کارخانه کمک می کند و در این رشد سهام متقابلا برای خود هم عایدی دارد، قطعا با انگیزه و توان بیشتر و بالاتری کار می کند.
اما وقتی کار کارگر علی السویه شد، آن هم با حقوق های کذایی طبیعی است که انگیزه کارگر به مرور زمان افت می کند.
امیدواریم گوشی برای شنیدن باشد...
انتهای پیام/
نظر شما