به گزارش آهننیوز؛ وقتی کارگر معدن با دستمزد حداقلی، بیلباس ایمنی، بیکپسول نجات، در دل تاریکی معدن دفن میشود، هیچکس پاسخ نمیدهد. نه چادرملو، نه پیمانکار، نه سهامدار، نه دولت. اما رد پولهایی که از دل همین خاک بیرون میآید، روی شیشههای برجهای مونتکارلو، لندن و تورنتو برق میزند.
این یادداشت با الهام از گزارش منتشرشده توسط یاشار سلطانی، روزنامهنگار تحقیقی نوشته شده است که در صورت صحت آن میتوان به ادامه این یادداشت خودمانی توجه کرد.
شما که هستید؟ همانهایی که با فهرست بلندبالای شرکتها و حسابهای بانکی در چند قاره، امروز مالک همان خاکی هستید که خون کارگر هنوز از آن بالا میزند. اسمهایی که این روزها به عنوان ابرپیمانکار بر سر زبانها میآید فقط یک اسم نیست، یک نمونه از سیستم مزمن خصوصیسازی رانتمحور است. همان سیستمی که معادن را واگذار کرد، کارگران را واگذارتر، و عدالت را دفن.
شما که مدعیاید معادن زیاندهاند، بفرمایید توضیح بدهید سرمایهگذاری در غیر از خاک ایران عزیز با چه سودی انجام شد؟ چرا کارگری در ایران باید با حقوق ۱۰ میلیون تومانی، جان بدهد تا شما در هلدینگهای خانوادگی، با عنوان "بینالمللی" پز توسعه بدهید؟
وقتی کارگر معدن، کار نمیکند، زنده است. وقتی کار میکند، میمیرد. و شما هنوز هم با وقاحت، از اشتغالزایی حرف میزنید!
چادرملو! وقت پاسخ است. نه با گزارشهای روابط عمومی، بلکه با عدد. با حسابهای بانکی. با فهرست املاک. با توضیح درباره این تضاد تلخ که چرا معدندار ایرانی در خارج از این سرزمین سرمایه دارد ولی کارگرش حتی دفترچه بیمهاش معتبر نیست. این خاک، گور کارگر نباید باشد. این خاک، سهماش عدالت است نه آپارتمان در لندن.
انتهای پیام/ م
نظر شما